آشفته دلان را هوس خواب نباشد ، شوری که به دریاست به مرداب نباشد .
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست ، آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست .
عشق
بلندتر از آن است که زیر نگاهی عتاب آلود پامالش کنی ، عشق حقیقی تر از آن
است که پشت ابری حیاهای ناراستین پنهانش کنی ، عشق یتیم تر از آن است که
به دست رودخانه ی روزگارش بسپاری .
من که از یاد تمام آشنایان رفته ام ، وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی .
روزگاری هستی ام را می نواخت ، آفتاب عشق شور انگیز من ، این زمان خاموش و خالی مانده است ، سینه ی از آرزو لبریز من .
ای نگاهت رونق فردای من ، در تو معنا می شود دنیای من ، ای کلامت بهترین اثبات عشق ، با تو ماندن آرزوی رویای من .
روزگاریست
همه عرض بدن می خواهند ، همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند ، دیو
هستند ولی مثل پری می پوشند ، گرگ هایی که لباس پدری می پوشند ، آنچه
دیدند به مقیاس نظر می سنجند ، عشق ها را همه با دور کمر می سنجند ، خب
طبیعی است که یک روزه به پایان برسد ، عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد .
از بس که آسمان دلم ابریست ، تمام خاطراتم نمناک شده است ، نمی دانم چرا ؟
فاصله ها را نمی توان از بین برد ، ولی اگر می توانی من را از بین ببر چون تحمل این فاصله ها را ندارم .
اگر می دانستی چه قدر دوستت دارم ، هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من .
می
نالم از جدایی ای نازنین کجایی ، سوزم ز هجرت ای بهترین کجایی ، در باغ
آرزوها دیگر گلی نمانده ، در حسرت گل هستم ای باغبان کجایی ؟
وقتی
خدا تو رو به لبه ی صخره هدایت می کنه بهش کاملا اعتماد کن ، فقط یکی از
این دو تا اتفاق می افته : یا می گیردت وقتی می افتی ، یا بهت یاد میده
پرواز کنی .
در اندرون همه ما خزانه ای بیکران از عشق و شادمانی و نعمت هست که می تواند آنچه را که در آرزوی آنیم ، برایمان فراهم کند .
عشق بها دارد ، من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم و یک دنیا اشک ، آری ، عشق بها دارد !
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم ، میدونی چرا ؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده !
دستانم
تشنه ی دستان توست ، شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم ، با تو می مانم بی
آنکه دغدغه های فردا داشته باشم ، زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت
خواهم داشت .
10 تن آجر ، زیربنای وجودت !
من
این دنیای فانی را به لبخند تو می بخشم ، من این جان عزیزم را به دیدار تو
می بخشم ، نه دولت از خدا خواهم نه راحت از جهان خواهم ، اگر گویند که را
خواهی ؟ فقط گویم تو را خواهم .
آره من اونم که گفتم واسه
چشم تو دیوونم ، آره من قول داده بودم تا تهش باهات بمونم ، ولی پس دادی
نگامو زیر رگبار غرورت ، من فقط یه کم شکستم خوب نگام کنی همونم !
دست من گیر که این دست همان است که من ، بارها در غم هجران تو بر سر زده ام .